تبادل لینک هوشمند 
امروز اولین سینمام رو با عشقم رفتم
فیلم
«شانس، عشق ، تصادف»
فیلم جالب و خنده داری بود...
تو سینما به جز من و سعیده، فقط یه دختر،پسر دیگه بودن......
ولی چیزی که مهم بود ، این بود که زندگیم کنارم نشسته بود و داشت فیلم رو میدید
و میخندید....
امروز چند دقیقه کلا فیلم رو رها کردم و خیره شدم به عشقم که فقط
خنده هاش رو موقع دیدن فیلم ببینم...
خدا میدونه عشقم وقتی میخنده چقدرررررر خوشگل میشه
عطر عشقم تو سینما بهم آروم و قرار نمیداد
بدجور دلم رو برده بود...
*****
راستی.....
امروز عشقم برام یه پفیلای خیلی خوشمزه هم درست کرد
که تو سینما دخل همشون رو آوردیم
به خصوص من (خدایی خیلی خوشمزه بود).
*****
بعدش با عشقم رفتیم یه سیب زمینی با قارچ و پنیر پیتزای فوق العاده خوردیم
هنگام خوردن حسابی داشتم با سعیده جونم صحبت میکردم
خیلی وقتی که با عشقم میشینم و صحبت میکنم رو دوست دارم
*****
بعدش هم یه مساقت طووووووووووووولانی رو تصمیم گرفتیم که پیاده برگردیم تا حسابی با هم باشم
وسط راه سعیده یه تاب دید و گفت که میخواد تاب بازی کنه
منم قبول کردم و حسابی تابش دادم
*****
وقتی عشقم سوار اتوبوس شد که برگرده خونه
من نشستم روی صندلی ایستگاه تا عشقم رو همچنان ببینم
بدجور تو چشمای هم خیره شده بودیم
بینمون یه سکوتی بود که هزاران معنی داشت
بغضم گرفته بود، ولی نمیخواستم عشقم بغضم رو ببینه.....
میدونستم عشقم از پشت شیشه اتوبوس صدام رو نمیشنوه
واسه همین با حرکت دادن دهانم بی صدا گفتم دوستت دارم
عشقم منظورم رو فهمید و اونم گفت :
منم دوستت دارم
*****
وقتی اتوبوس عشقم حرکت کرد
دیدم که نمیتونم بذارم و برم
یواش یواش رفتم دنبال اتوبوس...
همش چشمم به این بود که تو این ترافیک و از اون دور ها بتونم عشقم رو ببینم
به عشقم زنگ زدم گفتم من رو نگاه کنه
عشقم گفت دارم میبینمت
تا آخرین لحظه ی ممکن سعیده رو از دور نگاه میکردم
دعا میکردم ترافیک تموم نشه تا عشقم بیشتر بمونه
هر دومون به هم خیره شده بودیم.....
*****
خیلی جدایی از عشقم سخت بود
احساس میکنم دیگه زندگی بدون سعیده برام معنا نداره
*****
خدایا
ممنون بابت این روز خوب و قشنگ...
به منو سعیده کمک کن ، خودت شاهدی که چقدر دوسش دارم
کمکم کن تا بتونیم به هم برسیم....
آمین...
نظرات شما عزیزان:
برچسب‌ها:
خبرنامه وب سایت: